حجت الاسلام سینایی: اندیشمندان به‌عنوان متهم ردیف اول مهجوریت قرآن هستند؛ حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها واقعاً کم کار کرده‌اند.

مهجور ماندن قرآن کریم و به‌ویژه تفاسیر قرآن نه تنها در جامعه که در حوزه‌های علمیه سال‌هاست مورد انتقاد بزرگان دینی از جمله علامه طباطبایی بوده است، اما چرا باید در جوامعی که بیشترین جمعیت مسلمان را دارند، همچنان صدای قرآن شنیده نشود؟ حجت‌الاسلام‌والمسلمین مجید سینایی که موسس مدرسه‌ی علمیه‌ی سفیران هدایت ابوطالب(ع) است با اعتقاد بر این‌که دچار جهل مرکب شده‌ایم، می‌گوید: امروز هم اهل سنت از اهل‌بیت و قرآن محروم هستند و هم قرآن بین شیعیان مهجور است، همانطور که اهل‌بیت(ع) مهجور است.

متن گفت‌وگوی شفقنا با حجت‌الاسلام‌والمسلمین سینایی را بخوانید:

*همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی صحت انتساب حدیث ثقلین به پیامبر(ص) و در نتیجه در کنار هم قرار داشتن قرآن و عترت را پذیرفته‌اند. با این وجود گاهی می‌شنویم بسیاری از اهل سنت به قرآن، اهتمام بیشتری دارند و بسیاری از شیعیان نیز به عترت اهتمام دارند در حالی که در نزد یکی عترت و در نزد دیگری قرآن مهجور است. نظر شما در این مورد چیست؟

قرآن بدون اهل‌بیت، قرآن و عترت بدون قرآن هم عترت نیست

سینایی: البته این حرف برای گذشته بود؛ امروز به‌ویژه بعد از آمدن امام(ره) و افکار ایشان شرایط تغییر کرده است. حضرت امام(ره) در ابتدای وصیت‌نامه‌ی خود به همین موضوع اشاره دارند و می‌فرمایند که عترت و قرآن هر دو یک چیز هستند و دوری از قرآن، دوری از عترت و دوری از عترت نیز دوری از قرآن هم به شمار می‌رود. این بدان معناست که اگر اهل سنتی باشند که به قرآن اهتمام دارند، اما به عترت، خیر، قرآن او نیز قرآن نیست و در حقیقت قرآن بدون اهل‌بیت، قرآن نیست. در مقابل نیز اگر شیعه‌ای به اهل‌بیت(ع) توجه دارد، اما به قرآن بی‌توجه است، اهل‌بیت او نیز اهل‌بیت نیست و اشتباه گرفته و دچار جهل مرکب شده است. البته قبل از امام هم کسانی بودند که این نظر را داشتند. به هر حال آن افرادی که تربیت‌شده‌ی اهل‌بیت(ع) و قرآن بودند، همین نظر را داشتند، اما بیشتر بین عوام و مردم این گزاره‌ی غلط رواج داشت. توضیح آن هم این است که قرآن بدون عترت، قرآن نیست و عترت بدون قرآن هم عترت نیست و هر دو بدون یکدیگر نادرست هستند.

*وضعیت موجود در این باره چگونه است؟ به اعتقاد شما نگاه به قرآن و عترت و همبستگی حضور این دو در میان جامعه‌ی شیعه و اهل سنت نسبت به گذشته تغییر کرده است؟

آیا پرداختن به اهل‌بیت(ع) فقط به معنی مجلس و روضه گرفتن  و گریه کردن است؟

سینایی: جهل‌زدایی از جامعه واقعاً نیاز به کار و زمان دارد. باید به این نکته توجه داشت که آیا خواندن قرآن، حفظ کردن آن و مراجعه به آیات قرآن به معنای پرداختن روبنایی و به صورت سمبلیک بوده است؟ قطعاً این‌طور نیست. توجه به قرآن از این حیث که قرآن را می‌خوانند و حفظ می‌کنند، حداقل بهره‌مندی از قرآن است. در سوی دیگر نیز باید از برخی شیعیان پرسید که آیا پرداختن به اهل‌بیت(ع) فقط به معنی مجلس و روضه گرفتن و گریه کردن است؟ فقط اسم بچه­هایمان را از نام اهل‌بیت انتخاب کردن است؟ آیا پرداختن به اهل‌بیت(ع) یعنی بر فرض ما تا بیست سال قبل، ده مراسم عزا در سال داشتیم و امروز تعداد آن چند برابر شده است؟ اگر کسی بگوید اهل سنت به قرآن و شیعیان به اهل‌بیت اهتمام دارند و ترجمه‌ی این اهتمام  نیز همین تمسک روبنایی باشد، متأسفانه همین‌طور است و مردم گرفتار چنین وضعیتی هستند. ممکن نیست کسی بدون اهل‌بیت، گرایش عمیق به قرآن داشته باشد و در سوی دیگر هم ممکن نیست کسی به سیدالشهدا(ع)، پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و دیگران از اهل‌بیت پیامبر اهتمام داشته باشد و بخواهد ایشان را بدون تمسک به قرآن بشناسد. روبنایی بودن این شناخت‌ها و مراجعات موجب شکل‌گیری چنین نحله‌ها و گفت‌وگوهای سطحی شده است. البته بین اندیشمندان به این صورت نیست. چند صد سال قبل سعدی ما گفته است که «عشق محمد بس است و آل محمد» اگر کسی بخواهد عاشقی کند اصلاً بدون اهل‌بیت نمی‌تواند باشد و اگر انسان بخواهد وارد معارف قرآن شود، قطعاً نیاز به امیرالمؤمنین و اهل‌بیت دارد. در سوی دیگر نیز همین است؛ امیرالمؤمنین(ع) را بدون آیات قرآن چه کسی می‌خواهد تفسیر کند و چطور می‌خواهد علی را بشناسد؟ متأسفانه این گرفتاری بیشتر بین مردم و سطح عوام رواج دارد، وگرنه قطعاً این شبهه برای افرادی مثل علامه طباطبایی یا دیگرانی چون او نیست.

*از تعارف که بگذریم؛ واقعیتی که در جامعه می‌بینیم آن است که حتی همان ارجاعات روبنایی به قرآن نیز در جامعه‌ی ما در حال مهجور شدن است، با وجود گستردگی تریبون‌‌هایی که به دین و قرآن دعوت می‌کنند، چرا به این وضعیت دچار شده‌ایم؟

دچار جهل مرکب شده‌ایم

سینایی: ما دچار جهل مرکب شده‌ایم.

*چرا؟

سینایی: اگر ما واقعاً به قرآن و اهل‌بیت مراجعه می‌کردیم، این گرفتاری اصلاً پیش نمی‌آمد. در حالی که یک ارضا و اشباع سطحی برای ما اتفاق افتاده است و امروز هم اهل سنت از اهل‌بیت و قرآن محروم هستند و هم قرآن بین شیعیان مهجور است، همان‌طور که اهل‌بیت مهجور است. اگر این دو گروه درست عمل می‌کردند و همان‌طور که امام(ره) می‌گوید، از هر دو بهره‌مند می‌شدند، چرا که مهجور گذاشتن یکی به معنای مهجور گذاشتن دیگری هم است.

*بله! اما تا ریشه‌ی مساله را پیدا نکنیم، برای حل آن نمی‌توان راهکاری ارائه داد. دلیل رواج این موضوع-مهجور بودن قرآن و اهل‌بیت- بین مردم به چه مسایلی برمی‌گردد؟

اندیشمندان به‌عنوان متهم ردیف اول مهجوریت قرآن هستند

سینایی: بخش عمده‌ای از قضیه، شناخت آسیب است. وقتی یک بیمار به طبیب مراجعه می‌کند، اگر طبیب به یک معاینه‌ی سطحی اکتفا کند، نه درد را خواهد شناخت و نه دارو را به درستی تشخیص خواهد داد. اگر ما نیز بخواهیم جامعه را بسیار سطحی و قشری بررسی کنیم و بدون شناخت آسیب، بخواهیم عمل کنیم، گرفتار همین اعوجاج می‌شویم. در حال حاضر دو سوی اهل سنت کج‌رو و شیعه‌ی کج‌رو، یک سمت می‌شود داعش و سمت دیگر، شیعیان متعصبی که اهل سنت را نجس می‌دانند و حتی حاضر نیستند با آن‌ها در یک جا زیر یک سقف زندگی کنند و معتقدند اولین افرادی که امام زمان باید مورد محاکمه قرار دهد و  نابود کند، آن‌ها هستند. این دو سوی یک شناخت غلط است؛ شناخت درست آسیب، خود بخشی از معالجه است. از زمان اهل‌بیت(ع) تا امروز، عالمی مثل امام نداشته‌ایم- یا کم داشته‌ایم-که نگاهی تا این اندازه نزدیک به قرآن و عترت داشته باشد. امام بودند که گفتند نه این شیعه‌، شیعه‌ی درستی است که از درون آن محمدرضا پهلوی بیرون می‌آید و  نه آن اهل سنت، اهل سنت درستی هستند که از درون آن آل سعود درمی‌آید. حال این پرسش مطرح است که آیا این کوتاهی عالمان بوده است؟ قطعاً همین‌طور است. همین امروز هم شهید مطهری مهجور است. هیچ کتابی از آقای مطهری در حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌های ما کتاب درسی نیست. هیچ کتابی از حضرت امام در دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه کتاب درسی نیست. ما هنوز همان درس‌های قبل را می‌خوانیم و متأسفانه هنوز همان نگاه قبل را داریم. این بدان معنا است که  آسیب‌شناسی شد و حضرت امام، کار را آغاز کرد اما متأسفانه آن نهادها و اندیشکده‌هایی که باید این مسایل را سازمان‌دهی می‌کردند،درست عمل نکردند. به طور مثال مرحوم آقای مطهری در سال ۴۹ کتابی به نام «خدمات متقابل ایران و اسلام» را نوشتند و در آن کتاب به خوبی مسایل شیعه و سنی را کاویده است. هنوز این کتاب بعد از گذشت چهل سال، بی‌نظیر است و هنوز هیچ‌کس هیچ کتاب و هیچ نوشته‌ی دیگری در این زمینه  اضافه نکرده است. در نتیجه مشخص می‌شود که حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها واقعاً کم کار کرده‌اند و اندیشمندان ما به‌عنوان متهم ردیف اول در این زمینه هستند و بعد از آن به مردم می‌رسیم. طبیعی است که مردم پشت سر عالمان حرکت خواهند کرد و آن‌ها هم که دستی خالی از این موضوع دارند.

*امروز یک عالم و یک روحانی چگونه باید به جوان و نوجوان امروزی پاسخ دهد که اصلاً چرا به قرآن نیازمند هستیم و قرآن در دنیای امروز ما چه چیز برای گفتن دارد؟ 

سینایی: برای مثال ما وسیله‌ای می‌خریم؛ هر اندازه این وسیله پیشرفته‌تر باشد، نیاز ما به دفترچه‌ای که آن را توضیح دهد تا بتوان استفاده‌ی بهتری از آن داشت نیز بیشتر خواهد شد. آن که این دستگاه را ساخته، یک دفترچه کنار آن گذاشته است که می‌توانید به آن مراجعه کنید و بدون آزمون و خطا از آن وسیله استفاده کنید. همین تشبیه را سرایت دهید به وسیله‌ای که بی‌خطر نیست و ممکن است انفجاری در آن صورت بگیرد و ما و اطرافیان را نابود کند. در چنین موقعیتی استفاده از دفترچه‌ی آن بسیار جدی‌تر و ضروری‌تر می‌شود.

قرآن کریم به‌عنوان کتاب و معجزه‌ی دست‌نخورده از زمان انبیاء و به‌عنوان تنها معجزه‌ای از پیامبران که تا این زمان حضور دارد، خود را به خوبی معرفی کرده است. قرآن کریم می‌فرماید که «قرآن تبیانا لکل شی‌ء» یعنی خدایی که آسمان و زمین و انسان را خلق کرده، نحوه‌ و سمت‌وسوی استفاده از آن‌ها را در قرآن کریم توضیح داده است. شریعت بدون قرآن، شریعت قبل از  قرن بیستم و بیست و یکم است که بعد از قرن‌ها انسان هرچه به‌عنوان تکنولوژی می‌سازد، بعد از مدتی می‌فهمد علیه خودش بوده است. ممکن است یکی بمب بسازد که از ابتدا برای نابود کردن است، اما منظور من آن نیست. به طور مثال ما به سراغ انرژی فسیلی یا … می‌رویم و بعد از مدتی می‌فهمیم این بنزینی که مصرف می‌کنیم، بزرگ‌ترین آلودگی و آسیب است که هزاران نفر در شهرها بر اثر تنفس آن در حال از بین رفتن هستند. انرژی هسته‌ای را استفاده می‌کنیم، اما با زباله‌های آن هیچ کاری نمی‌توانیم انجام دهیم، جز آن که آن‌ها را وارد کانکس‌هایی کنیم و در اعماق دریا دفن کنیم و اگر روزی این زباله‌ها در آن‌جا منفجر شود یا باز شود، کل اکوسیستم را نابود می‌کند. این مسایل نشان می‌دهد که ما در مورد نعمت‌هایی که خداوند در اختیارمان قرار داده است، با آزمون و خطا جلو می‌رویم و مشخص نیست که بعدها بتوان این آزمون و خطاها را جبران کرد. ضرورت استفاده از قرآن کریم همین است؛ آن که این نیاز را خلق کرده، در آن‌جا توضیح داده است که چطور از این نعمات استفاده کنیم تا هم خودمان سعادتمند باشیم و هم حیوانات و گیاهان و زمینی که روی آن زندگی می‌کنیم، نابود نشوند. امروز گرفتارترین روزهای بشر در طول تاریخ آن است. امروز برخی تصور می‌کنند که چون در گذشته علم نداشتیم، به قرآن نیاز داشتیم، اما امروز انسان عالم‌تر شده است بنابراین بی‌نیازتر از قرآن است. در حالی که برعکس است. ما هر چه پیش می‌رویم، بیشتر بر اشتباه خود واقف می‌شویم و این اشتباهات، جبران‌ناپذیرتر می‌شود. اگر بشر ۱۵۰ سال قبل وسیله‌ای را اشتباه می‌ساخت و باعث می‌شد یک زمین هزار متری از بین برود، بشر امروز کلاهک‌های هسته‌ای را ساخته است. قرآن کریم همین‌ها را می‌خواهد به ما یاد بدهد و ما چون به قرآن کریم و اهل‌بیت(ع) مراجعه نکردیم، متأسفانه بشر امروز از دیروز گرفتارتر و بشر فردا از امروز گرفتارتر است. گرفتاری‌هایی که نمی‌شود جبران کرد و خدا می‌داند که چطور راه نجاتی برای نسل‌های بعد باز خواهد شد.

*با توجه به آثاری که برای بی‌توجهی به کتاب خدا برشمردید، در مقایسه بین جوامعی که قران در آن‌ها حضور داشته و جوامعی که از قرآن بهره‌مند نبوده‌اند، چه عناصری را مورد توجه قرار می‌دهید؟

در حال حاضر جامعه‌ای که قرآن در آن حضور داشته باشد را به‌عنوان نمونه نداریم

سینایی: متأسفانه اصلاً جامعه‌ای که قرآن در آن حضور داشته باشد را به‌عنوان نمونه نداریم یعنی در حال حاضر نمی‌توان یک مورد عینی را ارائه داد. حدود ده سال رسول خدا(ص) در میان اعراب بدوی بسیار دور از تمدن‌های آن دوران، این نمونه را شکل دادند. پیامبر(ص) ۱۳ سال در مکه بودند و بعد به مدینه رفتند. به تعبیر مقام معظم رهبری، «آن ده سال عمر شریف حضرت رسول در جامعه‌ی عرب بسیار ابتدایی مدینه، دستاوردهایی اجتماعی داشته است که در طول تاریخ بشر بی‌نظیر بوده است». در آن دوران تا حدی امور زندگی در آنجا تثبیت شد که اگر فردی در مغازه‌ی خود را باز می‌گذاشت و می‌رفت، می‌آمد و می‌دید که همه‌ی اجناسش سر جایش باقی است و دزدی و چپاولی در کار نیست. کسانی که فرزندان خود را زنده‌به‌گور می‌کردند، به عطوف‌ترین انسان‌های روی زمین تبدیل شدند. بر این اساس اگر بخواهیم نمونه‌ی جامعه‌ای که به  قرآن  و اهل‌بیت تمسک داشته باشند را ببینیم، جامعه‌ی مدینه در آن ده سالی است که پیامبر اکرم در آن حضور داشتند. پس از آن متأسفانه این قطع شد. چند سالی هم امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی(ع) توانستند چند صباحی باشند تا نظام جمهوری اسلامی و ایجاد نهضت در ایران که چنین شعاری را برای خود قرار داده است. با تمام تحریم‌ها، مشکلات و جنگ تحمیلی، کشور ما سیزده برابر متوسط رشد علمی دنیا را داشته است که خود این باز نزدیک به معجزه است. طبق برآوردهای طبیعی و عادی قطعاً ما نباید امروز چنین رشدی می‌داشتیم اما همین مقدار را مرهون استفاده‌ی همان نوک سوزنی هستیم که ما از قرآن و اهل‌بیت بهره‌مند شدیم. این دستاوردها را داشتیم. اگر بیشتر عرضه می‌داشتیم، بیشتر می‌توانستیم از قرآن و اهل‌بیت(ع) استفاده کنیم. اگر بیشتر از شهید مطهری، علامه طباطبایی، امام، آقای جوادی آملی و امثال ایشان که مفسر قرآن و نهج‌البلاغه هستند، استفاده می‌کردیم، قطعاً وضعیت امروز ما می‌توانست از آنچه هست، بسیار مترقی‌تر و پیشرفته‌تر باشد.

*مهجوریت قرآن در سطوح مختلف جامعه چه نشانه‌ها و آثاری داشته است و دارد؟

در جامعه‌ای که به قرآن و اهل‌بیت مراجعه نکند، تفرقه فراوان می‌شود

سینایی: مطالبی در این مورد در قرآن و احادیث و روایات است که با شنیدنش واقعاً دل‌ها می‌سوزد. برای مثال در نهج‌البلاغه‌ی حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه‌ی قاصعه‌، ایشان برای مردم برمی‌شمرد که شما چطور جامعه‌ای بودید، بعد اسلام آمد، شما را چطور رشد داد و پس از آن در اثر بی‌توجهی به اسلام دچار چه گرفتاری‌هایی شدید. بعد شاخص‌هایی را ارائه می‌دهد؛ یکی از شاخص‌ها بیان می‌کند در جامعه‌ای که به قرآن و اهل‌بیت مراجعه نکند، تفرقه یعنی خودزنی و همدیگر را دریدن و نابود کردن فراوان می‌شود. در نگاهی به دنیای امروز می‌بینیم دقیقاً این شاخصه در جوامع بشری از اروپا و آمریکا گرفته تا جوامع عربی وجود دارد. هر روز صدای جنگ از ناحیه‌ای بلند می‌شود. داخل یک کشور می‌بینیم استان‌ها با همدیگر سر جنگ دارند. این‌ موارد، همگی نشانه‌های دوری از قرآن و اهل‌بیت(ع) است. یکی از صحبت‌های حضرت زینب، زمانی که در کاخ عبیدالله بن زیاد صحبت می‌کند، این است که «ولایت ما عامل اتحاد و امنیت کشورها و نظام‌ها است و شما که ولایت ما را کنار می‌زنید، جنگ، تفرقه و نابودی بین شما می‌آید» و بلافاصله همین‌طور هم شد یعنی بعد از قضیه‌ی کربلا کشت و کشتارهایی در مدینه به وجود آمد. در نتیجه یکی از شاخص‌های مهم جامعه‌ا‌ی با حضور قرآن و اهل‌بیت، بودن اتحاد و یکپارچگی با اختلاف‌نظر است. جامعه‌ای که قرآن در آن حاکم باشد، یهودی، مسیحی، مسلمان و حتی کافر در کنار هم بدون کشت و کشتار زندگی می‌کنند و با هم به توافق می‌رسند. به این معنا که اگر کافر، مسیحی و … مسلمان نشدند، با هم معاهده‌ای امضا می‌کنند که طبق آن معاهده، به زندگی خود در آسایش ادامه می‌دهند.

آسیب زدن به محیط‌زیست از شاخصه‌های جامعه‌ای است که دستی خالی از اهل‌بیت و قرآن دارد

یکی دیگر از شاخصه‌های جامعه‌ای که دستی خالی از اهل‌بیت و قرآن دارد، بعد از تفرقه و جدایی، آسیب زدن به محیط‌زیست و اکوسیستم است. در آیه‌ی قرآن گفته شده است که «هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا»؛ ما شما را از زمین خلق کردیم تا شما آنجا را آباد کنید. متأسفانه آسیب زدن هم به سخت‌افزارهای زندگی زمینی و هم به نرم‌افزارها در حال رخ دادن است. این آسیب زدن نشانه‌ی دوری از آن قرآن و اهل‌بیت و حاکمیت ارزش‌های غلط است. منظور از ارزش‌های نادرست، ارزش‌هایی است که انسان در آن‌ها نقشی نداشته است. به طور مثال اگر کسی چشم‌های آبی دارد، آن را که خلق نکرده، خدا این چشم‌ها را خلق کرده است. در حالی که امروز صورت‌آرایی و توجه به این امور خیالی باطل در جوامع بشری فروان شده است. خود این موارد، نشانه‌ی آرامش نداشتن است. افراد می‌خواهند به چیزی برسند، وقتی می‌رسند آرام نمی‌شوند، به بالاتر آن می‌رسد، باز هم آرام نمی‌شود. همه‌ی این‌ها در آیات قرآن ذکر شده است که کشورهایی که دستشان از قرآن خالی می‌شود، آرامش خویش حتی آرامش فردی خود را از دست می‌دهد یعنی حتی اگر جنگ هم نباشد، این رقابت‌های خیالی و ناسالم در انباشتن ثروت و موارد ظاهری، آن‌قدر فراوان می‌شود که آن‌ها آرامش فردی‌ خود را هم از دست می‌دهند. متأسفانه این شاخص‌ها امروز حتی در جامعه‌ی ما که ادعای اسلامی بودن دارد، به اوج رسیده است. چرا که متأسفانه چندان به قرآن و اهل‌بیت(ع) تمسک نکرده‌ایم. به همین دلیل است که ناراحتی‌هایی به این شکل هر چند کمتر از دیگر کشورها اما در کشور ما و در میان مردم ما هم دیده می‌شود.

*چطور در امور و جنبه‌های مختلف از جمله در جامعه، مسوولان، حوزه‌ی علمیه و صداوسیما به قرآن برگردیم؟

متأسفانه هیچ مراجعه‌ای به کارشناس نداریم

سینایی: برای مثال ما امروز تصمیم می‌گیریم که جامعه را از نظر بهداشت و درمان به اوج برسانیم، اولین گام مراجعه به کارشناس است. ما نباید فکر کنیم که منظور از مراجعه به قرآن، مراجعه‌ی بدون کارشناسی است. بر فرض اگر ما تا دیروز قرآن نمی‌خواندیم و از امروز شروع کنیم روزی سه جزء قرآن بخوانیم، جامعه‌ی ما قرآنی می‌شود؟ قطعاً این‌طور نیست! در امور قرآنی نیز باید به بهترین کارشناسان خود در این زمینه مثل آقای مطهری، علامه طباطبایی، امام و … مراجعه کنیم و به طور مثال بررسی می‌کنیم که آموزش‌وپرورش قرآنی، سینمای قرآن، نیروی انتظامی و … قرآنی که امیرالمؤمنین زیر آن را امضا کند، باید چگونه باشد؟ اولین گام در این زمینه اگر امکان آن را داریم، مراجعه به امام معصوم است. اگر به امام معصوم نرسید، به کسانی که نزدیک‌ترین به امام معصوم هستند، باید مراجعه کرد. امروز به جای این که این مراجعه‌ به کارشناس به‌عنوان یک ارزش در کشور ما شناخته شود، متأسفانه یک عده شعار می‌دهند که هرکس به تشخیص خود عمل کند و این به معنای هرج‌ومرج و بدبختی است. آیا در زمینه‌های پزشکی ما چنین حرفی می‌زنیم؟ می‌گوییم برای این‌که بهداشت و درمان داشته باشید، هرکس هر کاری خودش خواست، انجام دهد. متأسفانه امروز در دانشگاه‌ها و حوزه‌های ما این تفکر در حال تبلیغ است؛ با این توضیح که هر فردی عقل دارد و خود به هر چه عقلش درست می‌داند، عمل کند. این درست نیست و متأسفانه سمی است که ما در حال مصرف آن هستیم. اگر بودجه، امکانات و اختیارات کشور در اختیار امثال مطهری و جوادی آملی قرار بگیرد، جامعه گلستان می‌شود. در حالی که امروز از یک هنرپیشه  و فوتبالیست در مورد اخلاق سوال می‌کنند اما شخصی مثل آقای جوادی آملی اصلاً در این زمینه‌ها مراجعه ندارد. اگر هم فریاد بزند، می‌گویند که «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله‌ی من/ آنچه البته به جایی نرسد فریاد است». نه اقتصاد، نه هنر و نه ورزش ما بر اساس تفکرات این دسته افراد نیست و متأسفانه ما هیچ مراجعه‌ای به کارشناس نداریم.

*به اعتقاد شما در قرآنی کردن جامعه کدام روند نتیجه‌بخش‌تر است؛ بر فرض این‌که هنرمند و نماینده‌ی مجلس و فوتبالیست دین‌داری داشته باشیم که در حرفه‌ی خود نیز با تکیه بر آموزه‌های قرآن رفتار می‌کنند یا این که سینمایی یا فوتبالی یا هر نهاد دیگری با قوانین دینی داشته باشیم؟  

یک کشور اسلامی نباید پول‌محور باشد

سینایی: این بسیار مهم است که قوانین دینی فقط فقه نیست. قرآن و عترت، فقه، اخلاق، فلسفه و عرفان دارند که بسیار شیرین است. برای مثال داستانی بهتر از داستان مثنوی معنوی در کره‌ی زمین گفته نشده است، داستان حماسه‌ی رستم حکیم فردوسی در کره‌ی زمین بی‌نظیر است یا داستانی بهتر از داستان‌های مرحوم سعدی در تاریخ نداریم. گوته از حافظ ما وام گرفته است، دانته از مولوی و دیگری و دیگری نیز به این اشعار و داستان‌ها رجوع کرده‌اند. آبشخور این داستان‌ها و اشعار نیز قرآن و عترت بوده است که توانستند از آنجا این بهره‌ی کافی و وافی را ببرند. متأسفانه این نگاه غلط در دولت‌مردان ما وجود دارد که برای مثال وقتی دو میلیارد خرج ساق پای یک فوتبالیست می‌کند، احساس خسارت نمی‌کند اما اگر صد میلیون خرج مغز یک دانشمند شود و کتاب‌هایش را وارد جامعه کنند، همه احساس خسارت می‌کنند. آموزش‌وپرورش ما به‌عنوان یک وزارت مصرف‌کننده مطرح است. وزارتخانه‌ای که همیشه آویزان از وزارتخانه‌های دیگر است. وزارت نفت ما یک وزارت سرافراز است چون پول تولید می‌کند یعنی پول‌محوری مطرح است در حالی که یک کشور اسلامی نباید پول‌محور باشد. کشوری که می‌خواهد انسان بسازد، باید متوجه این امور باشد اما به این شکل نیست. امروز این را فهمیده‌ایم که اگر نتوانیم نیروی انسانی خوب خلق و تربیت کنیم، سال‌های آتی باید به همین شکل دستبند بسازیم تا دزدها را بگیریم. یکی سه میلیارد و دیگری سه هزار میلیارد می‌برد چون ما به آموزش‌وپرورش، حوزه‌های علمیه، دانشگاه‌ها و استادان دانشگاه بی‌توجهی کردیم.  نمی‌گویم فوتبالیست‌ها ارزش ندارند؛ اتفاقاً فوتبال و ورزش بسیار هم خوب است اما وقتی در جامعه‌ای ارزش مغز یک دانشمند از پای یک فوتبالیست کمتر می‌شود، نتیجه این خواهد شد که باید به فکر ساختن دستبند بود. ما ۱۵ میلیون پرونده‌ی جنایی در دادگاه‌های خود داریم یعنی ۱۵ میلیون تخلف و ظلم صورت گرفته است. در حالی که اگر ما به آموزش‌وپرورش و دانشگاه و حوزه‌ی علمیه توجه می‌کردیم، لازم نبود این هزینه‌ی هنگفت را در قوه‌ی قضائیه به کار بگیریم اما متأسفانه برعکس عمل کردیم. علاوه بر آن این ۱۵میلیون، آمار ثبت شده‌ای است که برای آن پرونده تشکیل داده‌اند. میلیون‌ها جرم صورت گرفته که هیچ پرونده‌ای برای آن تشکیل نشده است. مردم از این مسایل به ستوه آمده‌اند؛ امروز از مردم در سطح خیابان‌ها بپرسید، واقعاً در حال رنج بردن از بی‌عدالتی و نامهربانی هستند. این اقداماتی است که در آموزش‌وپرورش باید انجام می‌شد. آن نیروی انسانی که در بانک نشسته و به یک نفر سیصد میلیون وام صفر درصد بدون ضامن و بدون بازگشت می‌دهد و آن رییس بانک قبلاً در آموزش‌وپرورش درس می‌خوانده است؛ در آنجا باید به او یاد داده می‌شد که شما در محضر خداوند متعال هستید. یاد ندادیم و فقط به دنبال این بودیم که بتواند درس‌ها را خوب حفظ کند و بالا برود. امروز در جایی قرار گرفته است که نمی‌دانیم با او چه کنیم. این یکی قاضی، دیگری روحانی و آن یکی وکیل و … می‌شود و این امور را مراعات نمی‌کند. در حالی که همه‌ی این افراد قبلاً در آموزش و پرورش در اختیار ما بودند و در آن زمان باید این مسایل به آن‌ها آموخته و در ایشان نهادینه می‌شد.

*سال‌هاست فعالیت‌های فرهنگی و امور مربوط به توسعه حفظ و آموزش قرآن هم تریبون‌های فراوانی دارد و هم در آموزش‌وپرورش ما تدریس می‌شود، پس معضل این آموزش ندیدن‌ها کجاست؟

سینایی: تدریس لفظ قرآن می‌شود. خود من معلم قرآن بودم، به بچه‌ها معاد را درس می‌دادم. مدیر مدرسه من را صدا کرد و گفت که آقای سینایی خیلی خوب درس می‌دهید اما من از شما نمره و المپیاد و رتبه می‌خواهم. برای من اصلاً مهم نیست که این بچه‌ها بعداً خدا و معاد را باور دارند یا ندارند؛ در حال حاضر برای من مهم این است که سرعت درس خواندن آن‌ها بالا برود و نمره‌های بالاتری بگیرند. این دقیقاً آموزش‌وپرورش غربی است؛ آموزش‌وپرورشی که استاد گفت بچه‌ها بروید مرغ‌ها را سر ببرید، جایی سر ببرید که کسی نباشد، یک دانش‌آموز مرغ را زنده آورد، گفت چرا؟ گفت شما گفتید جایی که کسی نباشد، من هرکجا رفتم خدا شاهد و ناظر من بود. باید به این شکل دانش‌آموز تربیت کنیم که هرکجا که رفت، اگر نیروی انتظامی شد بگوید خدا شاهد هست، کارمند بانک شد، بگوید خدا شاهد بر من است، وزیر شد، خزانه‌ی مملکت را به او سپردیم، بگوید خدا حاکم و شاهد بر من است. این است که مطهری و علامه طباطبایی می‌سازد اما متأسفانه ما دانش‌آموزان را به این شکل تربیت نکردیم. حوزه‌های علمیه‌ی ما امروز نمره محور و المپیادمحور شده‌ است یعنی دقیقاً  آن اشتباهی که دانشگاه‌ها و مدارس ما انجام دادند را حوزه‌ها تکرار می‌کنند. حوزه‌ای که قرار بود روزی برای دیگران شفا باشد، امروز خود، گرفتار همان درد شده است. در گذشته طلبه می‌گفت تا درس را نفهمم، بالا نمی‌روم در حالی که امروز وقتی به طلبه‌ها مراجعه می‌کنید، می‌گوید چه بفهمم و چه نفهمم باید بالا بروم چون معیشت من در گرو این مدرک است.  اگر این مدرک را نگیرم، از گرسنگی می‌میرم. علم، محور نیست و مدرک محور شده است، پول و درآمدی که قرار است از آن کسب شود، محور قرار گرفته است. هیچ‌کدام از این‌ها قرآنی نیست. قرآن گفت علم و تقوا انسان را نجات می‌دهد، نه مدرک که تا کسی وارد حوزه‌ی علمیه شد، بخواهد به‌سرعت درس‌ها را پاس کند  و از آن طرف زودتر بیرون بیاید که مدرک را داشته باشد و بعد هم به کام خود برسد. در حالی که ما باید آموزش دهیم که این فرد با دانش خود، مشکل مردم را حل کند اما امروز اصلاً دانشی در کار نیست و فقط مدرک دارد. مدرکی که آن هم ناکارآمد است یعنی به درد این حل مشکلی نمی‌خورد.

جامعه‌، دانشگاه و حوزه‌ی علمیه‌ی ما خود را از مطهری بی‌نیاز می‌داند

 

علما خانه‌نشین شده‌اند و بودجه‌های مملکت صرف ظواهر می‌شود

به‌عنوان یک راه‌حل کلی باید گفت که امروز جامعه‌ای قرآنی است و  به اهل‌بیت تمسک دارد که یک جامعه‌ی منتظر باشد. منتظر یعنی کسی که اگر دید کاری از دست دیگران برنمی‌آید، بلند می‌شود، ساک خود را می‌بندد و آماده است برای این‌که یک امام معصوم بیاید. اگر امام معصوم نیست، نایب آن و اگر به نایب او دسترسی کاملی وجود ندارد، باید به کسانی که به او نزدیک‌ترین هستند، تمسک جست. اگر ما عطش دیدار امام زمان را به‌عنوان قرآن ناطق داشته باشیم، اگر دست ما به امام زمان نمی‌رسد، باید به علامه طباطبایی برسد یعنی باید علامه طباطبایی ما و جوادی آملی ما بسیار مراجعه‌کننده داشته باشند اما متأسفانه به این صورت نیست. امروز مجلس ما خود را از علامه طباطبایی و مطهری بی‌نیاز می‌داند و این احساس بی‌نیازی،  یک احساس بی‌نیازی کاذب است. جامعه‌، دانشگاه و حوزه‌ی علمیه‌ی ما خود را از مطهری بی‌نیاز می‌داند. این جمله‌ی امام درباره‌ی مرحوم شهید مطهری معروف است که می‌گفت «نگذارید اندیشه‌های این مرد متفکر به فراموشی سپرده شود». در حالی که امروز فراموش شده است، من طلبه‌ای گزینش کرده‌ام که حتی نمی‌دانست آقای مطهری عمامه دارد یا کت‌وشلواری است. این فرد در جامعه‌ی جمهوری اسلامی بزرگ‌شده است اما نمی‌داند آقای مطهری عمامه داشته است یا خیر تا چه رسد به افکار آقای مطهری و امثال ایشان. اگر این شعار مردم که به جمکران و … برویم تا امام زمان ظهور کند، اگر قرار است واقعی و منطقی باشد باید اگر حال به امام زمان دسترسی نداریم، قدر جوادی آملی‌ها را بدانیم. این در حالی است که ما می‌گوییم به جوادی آملی بی‌توجهی می‌کنیم، به علامه طباطبایی بی‌توجهی می‌کنیم، اما اگر امام زمان بیاید قدر او را خواهیم دانست. این غیرممکن است و اصلاً  چنین چیزی ممکن نیست. چرا این افراد، شاگردان همان مکتب هستند. امروز علما و دانشمندان ما خانه‌نشین شده‌اند و بودجه‌های مملکت صرف چیزهای ظاهری می‌شود. متأسفانه این علم شفابخشی که آقای مطهری، امام، علامه طباطبایی، مقام معظم رهبری و این طیف از علما داشتند، در حال به فراموشی سپرده شدن است و بی‌استفاده می‌ماند. فرمایشات رهبری، بیشتر تبدیل به یک سری بیلبوردها و بنرهایی می‌شود که روی پل‌ها و جاهای دیگر می‌زنیم، اما اگر او گفته به سمت راست بروید، ما به سمت چپ حرکت می‌کنیم. در مجموع مراجعه‌ی واقعی به عالم با تقوا می‌تواند راه‌حل خوبی برای قرآنی شدن جامعه باشد و البته همه از جمله مسوولان و دولت‌مردان مراجعه کنند و آن‌ها را از انزوا نجات دهند. اگر از انزوا نجات دهند، خود نیز عاقبت‌به‌خیر خواهند شد.

 



افزودن نظر

نمایش در اسلایدر: 
نمایش در اسلایدر